۱۳۸۹ شهریور ۸, دوشنبه

گفتگو : میشه بپرسم «فایده» آنارشیسم برای اجتماع چیه؟

میشه بپرسم «فایده» آنارشیسم برای اجتماع چیه؟

امکان عملی مشارکت همگانی در پیش برد سرنوشت جمعی
جلوگیری از اعمال قدرت یک بخش از جامعه بر کل جامعه و از بین بردن اعمال دیکتاتوری اقلیت یا دیکتاتوری اکثریت بر کل جامعه
جلوگیری از انباشت ثروت و تمرکز قدرت در دست بخش کوچکی در اجتماع
استفاده از خرد جمعی به جای رهبری فردی در اداره جامعه

و هنگامی که آنارشیسم (به فرض) به این اهداف ایده آل گرایانه خود بطور کامل دست یافت، نظم نوینی بر پا می کند؟ و به این ترتیب زمینه را برای به وجود آمدن آنارشیستهای بعدی فراهم می کند؟

آنارشیسم انتها ندارد و یا نقطه پایان و همیشه سیال و در حال تحول و دگرگونی خواهد بود. آنارشیستها برای همان مقطع که در آن هستند تصمیم لازم را می گیرند و نه برای همیشه یا برای همه نسل ها

مبارزاتی که برای هدف و اهدافی انجام می شوند در دستیابی نسبی به این اهداف است که معنا پیدا می کنند. آنارشیسم که در هر مرحله دستیابی به این اهداف در قالب ضد فلسفه وجودی خود استحاله شود، چطور می تواند قابل درک و پذیرش باشد؟ به عبارت دیگر، من آنارشیست امروز، چطور می توانم بر ضد آنچه خود در آینده آن خواهم شد مبارزه کنم؟


من از استحاله در قالب ضد فلسفه وجودی خود آنارشیسم چیزی نگفتم و این تعبییر شما است و نمی دانم چگونه به این نتیجه رسیدید

آنچه شما به عنوان «اهداف» آنارشیسم نام بردید همه مفاهیمی هستند که جوامع توسعه یافته خود را در جهت برقراری آنها معرفی می کنند، در حالیکه دستیابی به چنین مفاهیمی (عدالت اجتماعی، دموکراسی، آزادی های فردی و ...) بصورت کامل و صد درصد غیر ممکن هستند. برداشت من از آنارشیسم و صحبت شما این است که آنارشیسم در صدد شکستن چارچوبهاست، ولی از آنجا که با چارچوب شکسته امکان ادامه بقای اجتماع نیست، مجبور است که چارچوب های جدیدی بنا کند و در همین نقطه است که در برابر فلسفه وجودی خود (شکستن چارچوبها) قرار می گیرد


بله درست است که بی نظمی هم خودش نوعی نظم است و یا مثلا بی قانونی هم نوعی قانون است, ولی این کجا و آن کجا

دوست عزیز , اهداف آنارشیسم جهانی است و فقط مربوط به جوامع توسعه یافته نمی شود و نمی دانم این چگونه شناختی است که شما از آنارشیسم دارید و یا چگونه به آن رسیده اید. هر کدام از ما داریم از 2 ساختار مختلف صحبت می کنیم و احتمالا عدم شناخت یکسان ما از آنارشیسم و جامعه آنارشیستی است که متوجه مفاهیم مورد بحث یکدیگر نمی شویم.

منظور من این نبود. از نظر من و بنا بر شواهد موجود (آنارشیستهای معاصر و تنها جنبش آنارشیستی مستقل و در محدوده عمل اجرا شده که سراغ دارم، یعنی آنارشیستهای اسپانیا پیش از جنگ داخلی) آنارشیسم تنها یک بولدوزر است. آنارشیست مایل به خراب کردن است و آنجا که بخواهد بر ویرانه های آنچه خراب کرده چیزی بسازد، دیگر آنارشیسم نیست و خود به هدف تخریب آنارشیسم تبدیل می شود

آنارشیسم صرفا اگر به معنای تخریب گری باشد حرف شما درست است اما این معنای آنارشیسم نیست. آنارشیسم دولت , قدرت , قانون حاکم , مرز های موجود , زندان ها, نظم موجود, اقتدار , سلطه , حق ویژه , نظام سرمایه داری و ... را تخریب می کند و به جای آن با مشارکت و خرد جمعی جامعه آنارشیستی را اداره می کند

به نظر من «مشارکت و خرد جمعی» عبارتهای مبهمی هستند. دقیقا قرار است چگونه باشد؟ یک نظام شورایی؟

اگر یک مفهوم مشترک از اداره جامعه توسط شورا های خود گردان محلات , ادارات , کارخانجات و.... مورد نظرمان باشد بله بخشی از آن است به اضافه تشکلات داوطلبانه خود گردان اجتماعی و فداراسیون هاو...


اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی این تجریه را از سر گذراند و چندان موفق نبود


لطفا این 4 مقاله را بخوانید
http://andishehnovin.blogspot.com/2010/02/blog-post_25.html
http://andishehnovin.blogspot.com/2010/02/blog-post_17.html
http://sabotage.blogfa.com/post-10.aspx
http://sabotage.blogfa.com/post-12.aspx

دوست عزیز پس معلوم است چیزی از آنارشیسم نمی دانید که اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی را با آنارشیسم یکی می پندارید

در اتحاد جماهیر شوروی دولت , حزب , ارتش, پلیس, مرز, نیروگاه و سلاح اتمی, زندان , اعدام , انباشت ثروت, تمرکز قدرت, اتوریته , اقتدار, هیراشی , حق ویژه و انحصاری و... وجود داشت که آنارشیسم از اساس با آن مخالف است. دوست عزیز اینگونه نتیجه گیری کردن باعث می شود که عدم اطلاع شما از آنارشیسم را نشان دهد اگر نگوییم که سیاسی و مغرضانه است حد اقل عدم شناخت و مطالعه شما را در این زمینه نشان می دهد

البته امیدوارم دوستان دیگر نیز در این بحث شرکت کنند. به هر حال با سپاس از شما که این بحث را ایجاد کردید دوست عزیز

۱ نظر:

  1. چرا این وضعیت….

    « چیزی که امروز همه از آن آگاهند این است که بی تردید بخش بزرگی از تغییر بنیادی در ایران را زنان رقم خواهند زد. » چون این نوشته روش وفرم تفكر بسیاری از ایرانیان است .. پس كنكاشی در موردش می تواند ما را به چرا یی های برساند ..
    به نظر من این شیوه تفكر و نوشتار .. « همه از ان اگاهند « « بی تردید « .. « تغییر بنیادی ..!!! در ایران !! » طرز تفكری ست كه در ان سال ۵۷ مانده است..

    به نظر من بسیاری از مدعیان اگاه ایرانی .. در بیشتر مسائل نا اگاه و ناتوان از تجزیه و تحلیل درست از حاكمیت اند .. جنبش مدنی تاز شكل گرفته ایران .. تحت حاكمیت فاشیست دیكتاتوری مذهبی فكر می كند در مهد دمكراسی فعالیت می كند .. بدون سازماندهی منسجم .. رو باز و با عكس سه در چهار .. و ادرس ثبت شده .. برای توقف اعدام ها امضا جمع می كند .. كه با این روش وسیاست , دست حاكمیت فاشیست مذهبی را برای سركوبی رادیكال ترها باز می گذارد .. و توجیه می كند كه رژیم سیاسی كاری را بیشتر سركوب می كند .. پس در سایه فعالیت مدنی باید كار سیاسی كرد

    پاسخحذف